داستان کوتاه در انتظارمرگ
بازدید : 2497
بازدید : 2497
داستان کوتاه در انتظار مرگ
حالش خیلی عجیب بود
فهمیدم با بقیه فرق میکنه
گفت : یه سوال دارم که خیلی جوابش برام مهمه
گفتم :چشم، اگه جوابشو بدونم، خوشحال میشم بتونم کمکتون کنم
گفت: دارم میمیرم
گفتم: یعنی چی؟
گفت: یعنی دارم میمیرم دیگه
گفتم: دکتر دیگه ای، خارج از کشور؟
گفت: نه همه اتفاق نظر دارن، گفتن خارج هم کاری نمیشه کرد
گفتم: خدا کریمه، انشالله که بهت سلامتی میده
با تعجب نگاه کرد و گفت: یعنی اگه من بمیرم، خدا کریم نیست؟
فهمیدم آدم فهمیده ایه و نمیشه گولش زد
گفتم: راست میگی، حالا سوالت چیه؟
تمام
نویسنده : محمد مهدی
تاریخ : سه شنبه 14 مرداد 1393
ساعت : 23:49 برچسب ها : داتان کوتاه عبرت آموز , داستان کوتاه زیبا , داستان کوتاه , داستانک , داستان , مرگ , داستان کوتاه مرگ , داستان کوتاه در انتظار مرگ ,